English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3057 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
similarities U مانند بودن همگونگی
similarity U مانند بودن همگونگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
simulates U مانند بودن
simulating U مانند بودن
resembling U مانند بودن
resembles U مانند بودن
simulate U مانند بودن
like U بودن مانند
liked U بودن مانند
likes U بودن مانند
to look alike U مانند هم بودن
to look like U مانند بودن
resemble U مانند بودن
resembled U مانند بودن
to correspond to U مانند [مشابه] بودن
to look like the real thing U مانند چیزی واقعی بودن
parallels U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelling U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleling U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallel U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleled U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelled U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
bushbaby U گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies U گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
fossiliferous U فسیل مانند سنگواره مانند
lamellate U لایه مانند ورقه مانند
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
consisted U شامل بودن عبارت بودن از
abut U مماس بودن مجاور بودن
have U مالک بودن ناگزیر بودن
having U مالک بودن ناگزیر بودن
inhere U جبلی بودن ماندگار بودن
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
urgency U فوتی بودن اضطراری بودن
appertaining U مربوط بودن متعلق بودن
on guard U مراقب بودن نگهبان بودن
pend U معوق بودن بی تکلیف بودن
governed U نافذ بودن نافر بودن بر
governs U نافذ بودن نافر بودن بر
consisting U شامل بودن عبارت بودن از
wanted U فاقد بودن محتاج بودن
consist U شامل بودن عبارت بودن از
moon U سرگردان بودن اواره بودن
moons U سرگردان بودن اواره بودن
appertains U مربوط بودن متعلق بودن
look for U منتظر بودن درجستجو بودن
govern U نافذ بودن نافر بودن بر
appertained U مربوط بودن متعلق بودن
appertain U مربوط بودن متعلق بودن
discord U ناجور بودن ناسازگار بودن
consists U شامل بودن عبارت بودن از
include U شامل بودن متضمن بودن
owe U مدیون بودن مرهون بودن
to be due U مقرر بودن [موعد بودن]
agree U متفق بودن همرای بودن
agrees U متفق بودن همرای بودن
depend U مربوط بودن منوط بودن
slouching U خمیده بودن اویخته بودن
depended U مربوط بودن منوط بودن
disagrees U مخالف بودن ناسازگار بودن
slouches U خمیده بودن اویخته بودن
slouched U خمیده بودن اویخته بودن
ablest U لایق بودن مناسب بودن
want U فاقد بودن محتاج بودن
includes U شامل بودن متضمن بودن
abler U لایق بودن مناسب بودن
disagreed U مخالف بودن ناسازگار بودن
owes U مدیون بودن مرهون بودن
owed U مدیون بودن مرهون بودن
slouch U خمیده بودن اویخته بودن
depends U مربوط بودن منوط بودن
reside U ساکن بودن مقیم بودن
abuts U مماس بودن مجاور بودن
abutted U مماس بودن مجاور بودن
precedes U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
stravage U سرگردان بودن بی هدف بودن
haze U گرفته بودن مغموم بودن
agreeing U متفق بودن همرای بودن
to stand for U نامزد بودن هواخواه بودن
precede U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
stravaig U سرگردان بودن بی هدف بودن
pertained U مربوط بودن متعلق بودن
pertain U مربوط بودن متعلق بودن
disagreeing U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagree U مخالف بودن ناسازگار بودن
pertains U مربوط بودن متعلق بودن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
resides U ساکن بودن مقیم بودن
Being a junior clerk is a far cry from being a manager . U کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
stand U بودن واقع بودن
interdepend U بهم موکول بودن مربوط بهم بودن
profiteer U استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
profiteers U استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
blotchy U لک مانند
penniform U پر مانند
womanlike U زن مانند
without an e. U بی مانند
lambdoid U مانند
plumelike U پر مانند
uniquely U بی مانند
thready U نخ مانند
unequalled U بی مانند
pipelike U نی مانند
encephaloid U مخ مانند
etc U و مانند آن
inapproachable U بی مانند
analog U مانند
threadlike U نخ مانند
liplike U لب مانند
unparalleled U بی مانند
arundinaceous U نی مانند
vide U مانند
goatish U بز مانند
foggy U مانند مه
foggiest U مانند مه
myrtle formed U اس مانند
argillaceous U رس مانند
argillaceous U گل مانند
gypsiferous U گچ مانند
unequaled U بی مانند
capitate U مانند سر
impish U جن مانند
mammilary U مانند
aquiform U اب مانند
mammilliform U مانند
capillaceous U مانند نخ
foggier U مانند مه
analogue U مانند
near U مانند
tough U پی مانند
as U مانند
icily U یخ مانند
unprecedentedly U بی مانند
unprecedented U بی مانند
inimitable U بی مانند
simulant U مانند
tougher U پی مانند
incomparable U بی مانند
toughest U پی مانند
near- U مانند
similiar U مانند
analogues U مانند
filiform U نخ مانند
nears U مانند
nearing U مانند
anthoid U گل مانند
nearest U مانند
frothy U کف مانند
nearer U مانند
castellated U دژ مانند
analogous U مانند
neared U مانند
reedier U نی مانند
after the example of U مانند
floriform U گل مانند
plumose U پر مانند
fluty U نی مانند
unique U بی مانند
fulidal U اب مانند
and so on U و مانند ان
etcetera U و مانند ان
similar U مانند
feathery U پر مانند
unapproachable U بی مانند
reedy U نی مانند
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
3as red as a rose
2In someone bad (or good) books.
2In someone bad (or good) books.
3midas touch
1معنی کلمه outliner در مکانیک خودرو (اتوبوس)
1What it means in slang term " I'm sleeping in truck" ?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com